اتفاقی

ساخت وبلاگ

چرا نمی‌شه؟ چرا یه شغل کوفتی واسه من پیدا نمی‌شه؟ واقعاً چیکار باید بکنم که نکردم؟ کجا رو کم گذاشتم؟ اتفاقی...
ما را در سایت اتفاقی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : etefaghia بازدید : 28 تاريخ : شنبه 1 مهر 1402 ساعت: 20:12

این نوشتار کاملاً خیالی است. دلیل نوشتنش را نمی‌دانم.

بسمه تعالی

ریاست محترم کارگاه فلان فلان گروه، جناب آقای فلان فلانی

با سلام

اینجانب «رفیق رفیقی» (!) فرزند فلانی و فلانی با فلان کد ملی، با توجه به عدم توانایی در انجام کار و عدم داشتن شایستگی در به پایان رساندن وظایف خود، توان ادامه‌ی همکاری را با این پروژه ندارم. لطفاً نسبت به اخراج اینجانب دستورات لازم را مبذول فرمایید.

اتفاقی...
ما را در سایت اتفاقی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : etefaghia بازدید : 21 تاريخ : چهارشنبه 8 شهريور 1402 ساعت: 19:51

خب؛ اگه دو قدم با هم بریم پایین‌تر و مطالب قبلی رو بخونیم، همه‌مون متوجه روح ویرانی که من رو ذره‌ذره خرد کرده بود، می‌شیم. بلاشک بنده با اسم مستعار «رفیق» حدوداً دو ماه کشنده رو پشت سر گذاشتم و اگه سال‌های آینده به این روزها فکر کنم، حتماً به خودم افتخار می‌کنم که تونستم از این جنگ روانی بزرگ خودم رو نجات بدم. شک ندارم که تمام بیماری‌ها و مشکلات روحی، تا پایان عمر با آدم می‌مونن و قرار نیست کاملاً درمان بشن. مطمئنم برای من هم همین‌طور خواهد بود. هنوز هم با وجود حس خوبی که نسبت به این روزها دارم، اگه اتفاق بدی بیفته، در یک لحظه ممکنه فرو بپاشم. فکر می‌کنم تأثیر و تقصیر همین وضعیتی باشه که توش دست‌وپا می‌زدم و الان شاید تونسته باشم خودم رو نجات بدم.اما اصل حرفی که می‌خوام بزنم، چیز دیگه‌ایه. من توی دوره‌ای به‌سر می‌برم که به‌شکل معجزه‌آسایی داره زندگی برام بهتر و قشنگ‌تر می‌شه. من آدم خرافاتی‌ای نبوده‌م و نیستم، ولی فعلاً دلم نمی‌خواد انقدر قضیه رو بولد و بزرگ کنم که اگه فردا گفتم حالم بده، خودم از خودم خجالت بکشم. من فهمیدم که زندگی می‌تونه طوری باشه که از افسردگی آرزوی مرگ کنی که فقط تموم بشه و به آرامش برسی یا از خوشحالی آرزوی مرگ کنی که نکنه فردا حسرت امروز رو بخوری. گرچه هیچ‌کدوم زیاد برامون پیش نمی‌آد.من فهمیدم که توی هر دو حالت به آدما حق بدم؛ وقتی که خوشحالن یا وقتی که غمگینن. غم می‌تونه مثل خوره به جون آدم بیفته.نمی‌دونم در درونم چه اتفاق خوشایندی افتاده، اما دلم می‌خواد هر روز صبح پنجره رو باز کنم و نفحات صبح رو نفس بکشم. دلم می‌خواد به گندمزار حوالی کارگاه خیره بشم و تکون خوردن گندم‌ها رو نگاه کنم. حتی تازگیا از بارون بیشتر خوش می‌آد. معمولاً همه بارون رو دوست دارن، اتفاقی...ادامه مطلب
ما را در سایت اتفاقی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : etefaghia بازدید : 42 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 17:28

این مدار سینوسی حال و احوال ما تمومی نداره رفیق.برنامه‌ی امروزم اینه که به روانپزشکم زنگ بزنم و وقت بگیرم. دوباره قراره 300 بره تو پاچه‌م. سگ تو این وضع. خدا کنه باز چیزی برام تجویز نکنه.دیروز حالم بد بود. امروز از دیروز بهترم، اما خوب نیستم. نمی‌دونم دارم چه بلایی سر زندگیم میارم. در کل حالم یا خیلی بده یا معمولی.نمی‌تونم زیاد متمرکز باشم. نمی‌تونم درست تصمیم بگیرم. نمی‌تونم راحت کارمو انجام بدم. حوصله‌ش رو ندارم. ولی انقدری هم مضطرب نیستم که نخوام فردا رو ببینم. اتفاقی...ادامه مطلب
ما را در سایت اتفاقی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : etefaghia بازدید : 55 تاريخ : پنجشنبه 31 فروردين 1402 ساعت: 15:14

عکسی که از نوشته‌های کاغذیم گرفته بودم، آپلود نشد. حوصله ندارم دوباره بنویسم. فقط بدونین امروز بهترم. اتفاقی...
ما را در سایت اتفاقی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : etefaghia بازدید : 71 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 23:16

آخرین روز کاری سال 1401 رو دارم می‌گذرونم و اگه بگم حالم خوب نیست، دروغ بزرگیه. شاید اگه هر شغل کوفتی دیگه‌ای بود، دلم براش تنگ می‌شد، اما برای این شغل کوفتی بعیده که دلم تنگ بشه. نمی‌دونم، یه‌هو دیدی حتی برای همین شغل کوفتی و این مکان کوفتی هم دلم تنگ شد.یه چیزی رو خیلی خوب فهمیدم این‌جا و اون هم اینه که آدم اگه بخواد، می‌تونه هر شرایط کوفتی‌ای رو با صبر زیاد، یه دوره‌ی افسردگی و یه ورقه اس سیتالوپرام تحمل کنه و خودش رو وفق بده. تنها چیزی که هیچ‌وقت فراموش نمی‌شه، از دست دادنه. فراموشی هیچ‌وقت اتفاق نمی‌افته.ما عادت داریم برای همه‌ی مشکلاتمون، راه‌حل موقت پیدا کنیم. نه این‌که دلمون نخواد راه‌حل دائمی داشته باشیم، ولی کاری ازمون برنمیاد. ما دلمون نمی‌خواد حالمون بد باشه، ولی مجبوریم.احتمالاً این آخرین مطلبی نیست که توی سال 1401 توی این وبلاگ می‌نویسم، اما احتمالاً آخرین مطلبیه که توی محل کارم می‌نویسم. منتظرم گزارشی رو که رد کرده‌م تأیید کنن و بفرستم برای کارفرما و بار و بندیلم رو ببندم و برم خونه. البته بار و بندیل رو بسته‌م. همه‌ی وسایلم رو گذاشته‌م توی ماشین و آماده‌ی پروازم. منم و یه ایرپاد و یه جاده برای موزیک و هوار کشیدن با موزیک. اگه می‌خواین بگین از پخش ماشین استفاده کنم، لازمه عرض کنم که خرابه. زمستونا سردش می‌شه ولی تابستون عین چی کار می‌کنه.یادمه پارسال حس خوبی به سال نو داشتم. یادمه نوشته بودم توی اینستاگرامم که به سال جدید امید دارم. الان اگه ازم بپرسن سال 1401 سال خوبی بود یا نه، قطعاً می‌گم نمی‌دونم. ببینید، به هر چیزی که اتفاق افتاده اگه نگاه کنم، کاملاً نسبی بوده. از لحاظ عاطفی گاهی حالم خوب بوده و گاهی بد، جیبم گاهی پر بوده و گاهی خالی، شغلم رو با این‌که از اتفاقی...ادامه مطلب
ما را در سایت اتفاقی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : etefaghia بازدید : 82 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 23:16

یادم رفت بگم که از صدای کیبوردش خوشم میاد. اتفاقی...
ما را در سایت اتفاقی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : etefaghia بازدید : 77 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 23:16

گر برسد ناله سعدی به کوه کوه بنالد به زبان صدا اتفاقی...
ما را در سایت اتفاقی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : etefaghia بازدید : 72 تاريخ : يکشنبه 21 اسفند 1401 ساعت: 16:33

دو دلیل می‌تونه داشته باشه:

1- امروز فشار کاری بهم وارد نشده و اگه بشه همون وضعیت تکرار می‌شه.

2- دیشب قرصم رو نصف نخوردم. طبق دستور پزشک باید از این به‌بعد کامل بخورم.

اتفاقی...
ما را در سایت اتفاقی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : etefaghia بازدید : 77 تاريخ : يکشنبه 21 اسفند 1401 ساعت: 16:33

آقا من چرا حال و احوالم انقد بالا و پایین داره؟ امروز چرا مثل دیروز خوب نیستم؟ اتفاقی...
ما را در سایت اتفاقی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : etefaghia بازدید : 76 تاريخ : يکشنبه 21 اسفند 1401 ساعت: 16:33